تاریخ : دوشنبه 91/6/6 | 5:42 عصر | نویسنده : فریبا معین دربار
من میزو می چینم،پشتش تو می شینی...
من روبروی تو،اما نمی بینی!
هرشب همین قصه است:یک شام رویایی،
یک خونه آروم،با نور تزئینی!
***
خوشبخت خوشبختیم،از خونمون پیداست!
از چشمهامون نه،از هرچی که اینجاست...
مردم همه میگن:"خوشبختی یعنی این:
زن ساکت و آروم،صاحبخونه آقاست!"
***
هر روز صبح من بی تو شرو(ع) میشه
یک روز تکراری از نو شرو(ع) میشه
وقتی که برگردی دور تو می گردم!
هرروز این ساعت یک شو شرو(ع) میشه!
***
شبها ملالی نیست،جز اینکه می دونم،
فردا رو باز توی این خونه می مونم!
این خونه تاریکه با نور مصنوعی
دارم شبیه تو روزنامه می خونم!
***
من میزو می چینم،پشتش نمی شینم
این آخرین باره،این مردو می بینم!
...
...
.: Weblog Themes By Pichak :.